چی بگم ابری و بارون نمی شی
دردُ می فهمی و درمون نمی شی
خیلی وقته می بینم
زیر آوار جنون
منُ می بینی و ویرون نمی شی
دل دیونه خرابم می کنی
چرا مثل قدیما خون نمی شی
سر به صحرا می ذاری
منُ تنها می ذاری
لاله ی باغ کدوم گمشده ای
چرا بین گلا پنهون نمی شی
وقتی بارون می زنه
شاخه ها مو می شکنه
دل تنها چرا تو
مث گنجیشکا پریشون نمی شی
چی بگم با کی بگم راز تو رُ
داری آتیش می گیری خون نمی شی
من که هر شب تا سحر
قصه ی عشقُ تو گوشت می خونم
بازم افسانه ای افسون نمی شی
تو بزرگی مث دنیای خیال آدما
دل زخمی لاله ی دشت بلا
نکنه قصه ی لیلی رُ داری
واسه این قصه ها مجنون نمی شی
چی بگم ابری و بارون نمی شی
دردُ می فهمی و درمون نمی شی